میگن اون پرنده که تو قفسه، زندونیه.
ولی من میگم خوش به حالش. حداقل میله های دور و برش را می بینه. نه مثل من که هر طرف که میره ، محکم به یک دیوار شیشهای میخوره.
درست مثل اینکه وسط یک زمین خاکی نشسته باشی و دور و برت یک باغ قشنگ باشه. همه میان کیف می کنن و میرن ولی تا بخواهی بری می فهمی که درو تا دورت یک دیواره ، یک دیوار از جنس شیشه.
سلام ... یه ذره فکر کن ... یادت میاد که خودت یه روزی این دیوار شیشه ای رو واسه خودت ساختی ... نه ؟؟
وبلاگ خوبی داری ... خوشحال میشم هم لینکی بشیم.
قربانت
محمد