فرق کسی که از زندگی زیادی میخواهد با کسی که حتی حداقل نیازهای اولیه را ندارد چیه؟ وقتی به خودم نگاه میکنم میبینم که چیزی در حد صفره. یک موقع همه چیز دارم و یک موقع هیچی! حکمت این کار چیه؟ جالبی زندگی هم به همینه: چیزی که جز خودت کسی دیگر توش نقشی نداره ولی با این حال نمیتونی حلش کنی.
ولی با این حال فکر میکنم بعضی از آدما از زندگی واقعا زیادی میخواهند. بدون اینکه چیزی از دست داده باشند ، مینالند. به نظر شما اگر آدم دعا کند این جور آدما به یک بلای درست حسابی گرفتار بشوند تا قدر عافیت را بدانند ، کمی بدجنسی نیست؟
من که تا حالا نتونستم همچین کاری بکنم.البته در مورد دوستان وگرنه بقیه که به من چه و در مورد دشمنان هم که دعای هر روزه!
حالا هم به این نتیجه رسیدم که همه چیز همین طوره. وقتی یک چیزی را زیاد بخوای و بهش نرسی دیگه نمیخواهیش.
شرمنده بیشتر از این نمی تونم توضیح بدم. نه اینکه محدود باشم، بلکه آدم هر چیزی رو نمیتونه واضح و مو به مو بگوید.
2- ببین عزیزم، من رو به خاطر شب مهمانی ببخش. اون شب از اینکه دعوت هر کسی به رقص را قبول میکردی و خودت را در آغوش هر کسی میانداختی ناراحت بودم. راستش را بخواهی اون موقع نمیدونستم همه این کارا برای اینه که میخواستی تا نصفه شب نشده خودتو ارضا کنی و یک وقت جلوی چشمان من با یکی دیگه به اتاق خواب نری.
از این که این همه به خاطر من خودتو اذیت کردی شرمندهام.
میگن اون پرنده که تو قفسه، زندونیه.
ولی من میگم خوش به حالش. حداقل میله های دور و برش را می بینه. نه مثل من که هر طرف که میره ، محکم به یک دیوار شیشهای میخوره.
ببین من خودم هم می دونم چرخوندن 90 درجه ای سر و نگاه کردن به یک دیوار سیمانی خالی کار عجیبی است، ولی خیلی بهتر از اینه که برگردم و ببینم تو داری دور میشی.
قدیما
من نیستم چون دگران بازیچه بازیگران
اول بدست آرم تو را وانگه گرفتارت شوم
حالا
حالا هم مطمئن باش بازم مثل بقیه نیستم
خوش به حال قطعه سنگ که ندارد دل تنگ 1375 ه.ش
تو یکی از دفتر های قدیمی ام یک نفر برایم نوشته بود.
عزیز دلم راستش رو بخواهی من ترجیح میدهم در هنگام معاشقه از تو فحش بشنوم تا اینکه با یکی دیگه باشی و از خوبی های من تعریف کنی.
کی گفته "دل شکستن هنر نمی باشد"؟! بعضی ها این قدر این کار رو با ظرافت انجام می دهند که آدم شک می کنه که نکنه با این ظریف کاری چیزی فراتر از هنره؟
تو تمام زندگیم هیچ وقت سعی نکردم کار نادرست را با کار بد دیگه ای جواب بدم*. (هر چند که اینجا نمسیس است.) هیچ فایده ای نداشت، چیزی رو حل نمی کرد. ولی مثل اینکه بقیه همچین نظری رو ندارند. همیشه اولین واکنششون ، پژواکه.
*(البته در مورد ناکسان قضیه کاملا برعکسه)
کاشکی باز هم اشتباه کنم. خدا کنه!
آخیش راحت شدم (تا کی ؟ خودم هم نمی دونم)
1- در مورد مطلب قبلی یک بنده خدایی گفت"کی رو می خواهی تو لب تر کن" من منظورم شخص نبود. یک رابطه بود. اشخاص مهم نیستند. این روابطند که به اونا شکل میدهند. این رابطه است که "شما"را "تو" میکنه. می شه از "تو" گذشت ولی من می ترسم، می ترسم که دیگه "شما"یی "تو" نشه.
دیگه چیزی نمی گم جز اینکه این حقه منه که داد بزنم " نفرین به سرنوشت...".
2- برای اینکه دست خالی نرید یک تجربه مفید را که بر اثر 3 سال با مودم کلنجار رفتن حاصل شده رو به شما عرضه می کنم. کسانی که از مودم برای اتصال به اینتر نت استفاده می کنند همواره با صدای مودم مشکل داشته اند. مخصوصا اگر مودم اکسترنال باشد. این صدای مودم هم بد چیزی است با اون ذیق بودنش که اگر بخواهی شب وصل شوی مشکل ساز می شود. اگر هم بخواهی قطعش کنی زیاد جالب نیست جون صدای مودم اطلاعات ارزشمندی در اختیار شما می گذارد برای مثال اگر اشکالی در خط تلفن باشد در همان لحظات اول می توان فهمید. خوب بعضی ها یک هدفون کوچک در سوکت اسپیکر مودم می کنند که باعث می شود صدای مودم هم کم شود و هم قابل شنیدن البته اگر هدفون را به گوشتان نزدیک کنید. این روش کمی و کاستی های خودش رو داره.
یک راه حل عالی برای اینکار اینه که یک سیم دو سر هدفونی( یا 2 سر نر ) بخرید. یک سر را در سوکت SPK مودم کنید و سر دیگر را در سوکت Line in کارت صدا فرو کنید. با این کار صدای مودم از بلند گوهای شما پخش می شود که دیگر راحت می توانید صدا را کم و زیاد کنید. امتحان کنید فقط یک خورده همت می خواهد و 200- 300 تومان پول. ضرر نمی کنید.
1-
خاطرت آید که آنشب از جنگلها گذشتیم
بر تن سرد درختان یادگاری نوشتیم
با من اندوه جدایی نمیدانی چه ها کرد
نفرین به دست سرنوشت تو را از من جدا کرد
بی تو بر روی لبانم بوسه پژمرده گشته
بی تو از این زندگانی قلبم آزرده گشته
بی تو ای دنیای شادی دلم دریای درد است
چون کبوترهای غمگین نگاهم مات و سرد است
ای دل از دریاچه نور گر دلم را شکستی
خاطراتم را به یاد آر هرجا بی من نشستی
شاید بازم از زندگی زیادی می خواهم. خب شاید خواستن اینکه خاطرات من رو به یاد بیاری زیاده خواهی باشه. ولی من با تمام وجود فریاد می زنم "نفرین به دست سرنوشت که تو رو از من جدا کرد". نفرین به سرنوشت و اون کسانی که باعث و بانیش بودند. ولی اینو بدون بالاخره یک روز نمسیس می آید ، می آید و همه چی رو نابود می کنه. حتی اگر اون روز آخرین روز دنیا باشه.
2- خوب این شماره 1 تریپ غمگین بود که الان جز کلاس یک وبلاگ با اتیکت حساب می شه. در عرض 1 روز باید 10 صفحه 30 خطی را ترجمه کنم. ترجمه اش بخوره تو سرش ، کتابش به زبان فارسی جلومه. سختی کار اینه باید سعی کنم شبیه اون نشه. این هم سگ خورد! مشکل کار اینجاست که من با این خط قشنگ و حوصله زیادم باید این سی ، چهل صفحه فارسی را دستنویس بنویسم.
اینو گفتم یک چیزی یادم افتاد. بچه که بودم(کلاس دوم، سوم دبستان) به هیچ وجه حوصله نوشتن مشق نداشتم. یکی از دخترهای فامیل که خونشون نزدیک ما بودو همسن هم بودیم، می اومد خونه ما و مشقهای ما رو می نوشت. البته می گفت من از مشق نوشتن بدم نمیاد ولی از خوندن خیلی بدم میاد. گوز به شقیقه چه ربطی داشت؟ من هم نفهمیدم که اگه از خوندن بدش می اومد چه دلیلی داشت که مشق های من رو می نوشت. ولی چون دندون اسب پیشکشی را نمی شمارند من چیزی نمی گفتم. سال پیش ازدواج کرد و امسال بچه دار شد. حدس بزنید چه روزی؟ درست روز تولد من! جاتون خالی کلی خر کیف شدیم.
3- آهنگ فرنگیس سیاوش قمیشی را یادتون میاد؟ در واقع عماد آرام برای اولین این آهنگ را خوانده است. و سیاوش قمیشی با کمی تغییر در متن شعر اونوباز خوانی کرده. و من دارم اونو گوش می دهم. که خیلی قشنگ تر و زیبا تر از آهنگ قمیشی است. شدیداً توصیه می شه اصل آهنگ را پیدا کنید گوش بدید. که خیلی قشنگه.
مــــن روی ؟؟؟؟؟؟ غمگین اسمتو با اشک می شورم
مـــن توی هر کوچه خاموش دیوونه ای بی آشیونم
این 1 بیتی بود که قمیشی عوض کرد.
این رو از دانشگاه می نویسم. رژیم اینترنتی گرفتم. فقط اومدم بگم زندگی عجب بازی هایی داره. و اینکه تاریخ چه قدر زیبا دوباره تکرار میشه.و در آخر :آره رضا زندگی با همه گندی هاش قشنگه.